به گزارش عَیّوق، «جنبش کارگری» اساساً پدیدهای صنعتی بود، یعنی از زمانی سرآغازهای نوعی جنبش کارگری سازمانیافته شکل گرفت که «انقلاب صنعتی» شکل زندگی و کار مردم را تغییر داد. به همین دلیل، نخستین جنبش کارگری نیز در کشوری پدیدار شد که نخستین بار انقلاب صنعتی را تجربه کرده بود: «انگلستان».
کارگران و تشکلهای کارگری خیلی زود دریافتند مطالبۀ محوری آنها باید کاهش «ساعات کاری» باشد. عملاً محدودیت و نظم روشنی برای ساعات کاری وجود نداشت و کارگران بین ده تا شانزده ساعت در روز کار میکردند. برای بهبود وضع زندگی کارگران، گام نخست کم کردن ساعت کار بود.
چنانکه اشاره شد، رابرت اووِن (Robert Owen)، کارفرمای بریتانیایی، نخستین کسی بود که ایدۀ کار روزانۀ هشتساعته را مطرح کرد. او از مردان کمنظیر تاریخ است. اوون در خانوادهای یهودی به دنیا آمد و در کودکی مشغول به کار شد، اما از جوانی توانست کارگاه ریسندگی خود را بر پا کند و ایدههای خود را از سال ۱۷۹۹ در کارخانهاش برای نخستین بار به اجرا گذاشت.
او قصد داشت اثبات کند کار بردهوار پیششرط تولید کارآمد نیست. به همین دلیل در حالی که کار روزانه به طور معمول حدود ۱۴ ساعت بود، او کار روزانه را به ۱۰.۵ ساعت کاهش داد. برای کارگران نوعی بیمۀ سلامت ایجاد کرد، محیط زندگی و خوراک کارگران را بهبود بخشید و کار کودکان را بسیار محدود کرد و زمینۀ سوادآموزی آنها را فراهم آورد. نتیجه درخشان بود: میزان تولید افزایش و میزان دزدی کاهش یافت. کارخانۀ اوون به الگویی موفق تبدیل و از ۱۸۱۵ تا ۱۸۲۵ بیش از بیست هزار شخصیت برجستۀ اروپا، از تزار روسیه تا شاهزادگان اتریشی، از کارخانۀ او دیدن کردند. اوون بعدها از انگلستان مهاجرت کرد و کوشید جامعۀ کاری آرمانی خود را در آمریکا بر پا کند که این بار ناموفق بود. به انگلستان بازگشت و از آن پس الهامبخش تشکلهای کارگری بود.
در بریتانیا در سال ۱۸۴۸، در قانونی موسوم به «قانون کارخانهها» برای نخستین بار ساعات کاری به ده ساعت کاهش یافت. اما جالب اینکه کار هشتساعته برای نخستین بار نه در انگلستان و نه اصلاً در اروپا، بلکه در نقطهای بسیار دور، در نیوزلند و استرالیا تحقق یافت که البته به لحاظ فرهنگی و سیاسی تابع بریتانیا بودند. در نیوزیلند در سال ۱۸۴۰ در پی اعتصابی موفق برای نخستین بار در جهان کار روزانۀ هشتساعته برقرار شد. در سال ۱۸۵۶ نیز در ملبورن کارگران ساختمانی و کارگران سنگبُری در پی اعتراضات و راهپیمایی توانستند کار هشتساعته را محقق کنند. البته این قوانین سراسری نبود و به کارخانههای مشخصی محدود بود.
کارگران فرانسوی پس از انقلاب ۱۸۴۸ تازه موفق شدند کار روزانۀ دوازدهساعته را تثبیت کنند و برای تحقق کار روزانۀ هشتساعته باید سالها منتظر میماندند: در سال ۱۹۱۹ مجلس نمایندگان و سنای فرانسه با دشواریهایی قانون کار هشتساعته را به تصویب رساند.
در آلمان نیز از سال ۱۸۶۶ با همکاری مارکس و انگلس مطالبۀ کار هشتساعته مطرح شد. اما در آلمان نیز تازه پس از جنگ جهانی اول، یعنی در سال ۱۹۱۸ بود که قانون کار هشتساعته به اجرا درآمد، البته پس از آن نیز کشاکشها برای افزایش ساعات کاری ادامه داشت و این پایان مبارزه نبود. اتحادیههای کارگری آلمان غربی از سال ۱۹۵۶، با شعارِ هوشمندانۀ «شنبهها بابا مال منه!» مبارزه برای ۴۰ ساعت کار هفتگی (یعنی هفتۀ کاری پنجروزه) را آغاز کردند که در سال ۱۹۶۵ به بار نشست.
در آمریکا، کار هشتساعته برای نخستین بار در سال ۱۸۶۸ قانونی شد، اما چندان اجرا نشد و اصلاً در جریان مطالبه برای کار هشتساعته بود که آن ماجرای خونین در اول مه ۱۸۸۶ رخ داد که بعدها روز کارگر نام گرفت. در آمریکا هنری فورد، خودروساز نامدار، برای نخستین بار در سال ۱۹۱۴ کار هشتساعته را برای کارگران خود برقرار کرد. کار هشتساعته تازه در سال ۱۹۳۸ در آمریکا قانون شد.
انتهای پیام/





